![rainbowbirds](/139.rainbow birds.jpg)

بود یک زمانی در جنگلی دوردست که پرنده‌ای خاص به نام “پرنده رنگین‌کمان” زندگی می‌کرد. این پرنده بسیار زیبا بود و پرهایش به رنگ‌های مختلفی از قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش بودند. همه کسانی که او را می‌دیدند، از زیبایی پرهایش شگفت‌زده می‌شدند.

پرنده رنگین‌کمان خیلی خوشحال بود و همیشه با لبخند در آسمان پرواز می‌کرد. او دوست داشت با دیگر پرندگان و حیوانات جنگل بازی کند و همه را با زیبایی پرهایش شگفت‌زده می‌کرد.

اما یک روز، اتفاق ناگواری افتاد. یکی از پرهای رنگین‌کمان، یعنی پره‌ی زرد، گم شد. پرنده رنگین‌کمان به ناراحتی پرید و به دنبال پره‌ی گم‌شده‌اش گشت. او در تمام جنگل جست و جو کرد، اما پره زرد را پیدا نکرد.

پس از مدتی، پرنده رنگین‌کمان برگشت و به دوستانش گفت: “پره‌ی زردم گم شده است. من نمی‌دانم چطوری باید آن را پیدا کنم.” دوستان پرنده رنگین‌کمان ناراحت شدند و به او کمک کردند تا پره‌ی گم‌شده را پیدا کند.

پس از مدتی جستجو، پرنده رنگین‌کمان ناگهان یک دنباله رنگین‌کمان در زمین مشاهده کرد. او به سرعت به سمت آن دنباله پرواز کرد و وقتی به آن نزدیک شد، دید که پره‌ی زردش در زمین جای گرفته است.

پرنده رنگین‌کمان با خوشحالی پره زردش را برداشت و باز به بالای آسمان پرواز کرد. او به همه دوستانش نشان داد که پره‌ی گم‌شده را پیدا کرده است و همه با هم شاد شدند.

از آن زمان به بعد، پرنده رنگین‌کمان همیشه می‌دانست که باید همه پرهایش را دقیقاً بررسی کند تا هیچکدام گم نشوند. او همیشه خاطره پره زردش را به یاد می‌آورد و به همه یادآوری می‌کرد که دوستان و خانواده خود را دوست داشته باشند و در مواقع نیاز به یکدیگر کمک کنند.

این داستان به ما یادآوری می‌کند که در دوستی و همدلی باید همیشه به یکدیگر کمک کنیم و همیشه باید از همدیگر مراقبت کنیم.

پایان