در گوشهای از جنگل سبز و سرسبز، حشراتی کوچک و رنگارنگ زندگی میکردند. آنها هر روز با هم بازی میکردند و از هوای تازه و بوی گلها لذت میبردند. یکی از روزهای تابستان، تصمیم گرفتند مسابقهای برگزار کنند تا ببینند کدام یک از آنها سریعتر است. اسم این مسابقه را “مسابقه سرعت حشرات” گذاشتند.
همه حشرات در میدان کوچکی جمع شدند. میدان پر از برگهای سبز و گلهای رنگارنگ بود. ملخ سبز، کفشدوزک قرمز، پروانه رنگارنگ، مورچه سیاه، و زنبور زرد همه آماده بودند تا مسابقه دهند. هر کدام از آنها به نحوی خاص بودند، اما همه مشتاق بودند تا بهترین خودشان را نشان دهند.
قورباغه سبز، که همیشه با حشرات دوست بود، به عنوان داور مسابقه انتخاب شد. او گفت: “مسابقه از اینجا شروع میشود و تا آن گل بزرگ قرمز ادامه دارد. هر که زودتر به آنجا برسد، برنده است.”
ملخ سبز با پاهای قوی و پرشهای بلندش آماده بود. او فکر میکرد که حتماً برنده خواهد شد. کفشدوزک قرمز با بالهای کوچک اما قویاش میدانست که میتواند سریع پرواز کند. پروانه رنگارنگ با بالهای زیبایش، مورچه سیاه که همیشه سختکوش و پرتلاش بود، و زنبور زرد که همیشه تند و فرز بود، همه آماده و هیجانزده بودند.
قورباغه سبز با صدای بلند گفت: “آماده، حرکت!” و حشرات شروع به حرکت کردند.
ملخ سبز با یک پرش بلند جلو افتاد و همه را پشت سر گذاشت. او بسیار سریع بود و فکر میکرد که حتماً برنده میشود. اما کفشدوزک قرمز هم بالهایش را باز کرد و با سرعت در هوا پرواز کرد. پروانه رنگارنگ با بالهای نازک و زیباش به دنبال کفشدوزک پرواز میکرد. زنبور زرد با وز وز کنان سریعترین راه را پیدا کرد و به دنبال هدف رفت. مورچه سیاه با سرعت از روی برگها میدوید.
هرکدام از حشرات با تمام توانشان تلاش میکردند. ملخ سبز باز هم جلو بود، اما ناگهان پایش به یک شاخه گیر کرد و افتاد. کفشدوزک قرمز و پروانه رنگارنگ از بالای او گذشتند. زنبور زرد هم با وز وز کنان از کنارش رد شد. ملخ سبز تلاش کرد بلند شود و دوباره به راهش ادامه دهد، اما مورچه سیاه با سرعت از کنار او دوید و جلوتر رفت.
در آخرین لحظات مسابقه، همه حشرات نزدیک به گل بزرگ قرمز بودند. کفشدوزک قرمز و پروانه رنگارنگ در حال رقابت تنگاتنگ بودند. زنبور زرد با تمام سرعتش به طرف گل پرواز میکرد. مورچه سیاه هم با تلاش و پشتکارش نزدیک شده بود.
ناگهان، کفشدوزک قرمز با یک پرواز تند و سریع به گل رسید و برنده شد! همه حشرات با خوشحالی و تشویق به دور او جمع شدند. پروانه رنگارنگ، زنبور زرد، ملخ سبز و مورچه سیاه همه به او تبریک گفتند.
قورباغه سبز با صدای بلند اعلام کرد: “برنده ما کفشدوزک قرمز است! ولی همه شما خیلی خوب بودید و هر کدام تواناییهای خاص خودتان را نشان دادید.”
ملخ سبز گفت: “من ممکن است افتاده باشم، اما باز هم از تلاش خودم راضیام.” پروانه رنگارنگ گفت: “من از پروازم لذت بردم و مهم این است که با دوستانم بازی کردم.” زنبور زرد وز وز کنان گفت: “سرعت همیشه مهم نیست، همکاری و دوستی مهمتر است.” و مورچه سیاه با لبخند گفت: “ما همه برندهایم چون با هم مسابقه دادیم و از آن لذت بردیم.”
همه حشرات با هم جشن گرفتند و از این که روزی شاد و پر از هیجان داشتند، خوشحال بودند. آنها فهمیدند که مهمتر از برد و باخت، دوستی و همکاری است. و اینگونه، مسابقه سرعت حشرات به یک روز به یادماندنی تبدیل شد که همه از آن خاطرات خوبی داشتند.
پایان