در یک دنیای پر از گلهای رنگارنگ و شکوفههای زیبا، زنبورها به دنبال شهد و غذای خود میگشتند. آنها همیشه با انرژی و شادابی از گل به گل میپریدند تا از نوک گلبرگها شهد بچینند و به خانهشان بازگردند. اما یک روز، در جنگلی دور از شهر، زنبورها تصمیم گرفتند که یک مسابقه رقص برگزار کنند تا به همدیگر نشان دهند که چقدر مهارت و زیبایی در رقص آنها وجود دارد.
زنبورها همه با هم جمع شدند. آنها از گل به گل پریدند و هرکدام تلاش کردند که بهترین رقص خود را اجرا کنند. اولین زنبوری که به صحنه آمد، نامش زیبا بود. او یک زنبور با بالهای شفاف و بدنی زرد بود که با حرکات زیبا و انعطافپذیری بالش به پرواز درآمد. با زمزمههای شیرین و حرکات زیبا، زیبا همه را شگفتزده کرد.
بعد از زیبا، نوبت به بنفشه رسید. بنفشه یک زنبور با بالهای بنفش و بدنی زرد تیره بود. او با حرکات گردان و پران به آهنگ باد، رقص کرد و همه را با زیبایی و ظرافتش شگفتزده ساخت.
سپس نوبت به سرخه آمد. سرخه یک زنبور با بدن قرمز و بالهای شفاف بود. او با حرکات شاداب و پران آرام، رقص خود را اجرا کرد و همگان را با خنده و شادی خود مسحور کرد.
بعد از سرخه، نوبت به سبزه رسید. سبزه یک زنبور با بالهای سبز و بدنی زرد روشن بود. او با حرکات پر انرژی و بالزدنی به آهنگ طبیعت، رقص کرد و همه را با انرژی و قدرت خود مبهوت ساخت.
پس از اینها، نوبت به همه زنبورهای دیگر رسید. هرکدام با حرکات خاص و شیوههای منحصر به فرد خودشان، رقص خود را اجرا کردند. همه با شادی و خوشحالی به رقص مشغول شدند و هر کدام به بهترین شکل خود، زیبایی و زرق و برق رقص زنبورها را به نمایش گذاشتند.
در پایان، همه زنبورها به هم تبریک گفتند و از همه برندهها تقدیر کردند. آنها با هم بر روی گلها و در زیر آسمان آبی شادی و خوشحالی داشتند. این مسابقه رقص، نشان داد که همه زنبورها با تلاش و انرژی، میتوانند به شادی و زیبایی زندگی خود ادامه دهند و هرکدام با رقص خود، به زیبایی و رنگ جنگل افزودهاند.
این داستان به کودکان یادآور میشود که با تلاش و تمرین، هر کسی میتواند مهارت خاصی را به دست آورد و با شادابی و خلاقیت، به بهترین شکل ممکن زندگی کند.
پایان