butterflysky

در دنیایی پر از رنگ و زیبایی، پروانه‌ها زندگی می‌کردند. آنها با بال‌های خوشرنگ و حرکات زیبا، همیشه به دنبال گلهای خوشبو و شیرین می‌گشتند. اما یک روز، بهار آمد و هوا گرم و دلنشین شد. این فصل نو، زمان مهاجرت پروانه‌ها را به رسمیت می‌شناخت و آنها برای راهپیمایی طولانی خود آماده می‌شدند.

پروانه‌ها، هر ساله در بهار از مناطق گرم و جنوبی به مناطق خنک و شمالی مهاجرت می‌کردند. این مهاجرت، نه تنها فرصتی برای یافتن غذا و تخته‌های خوابی بهتر بود، بلکه فرصتی برای دیدن مناظر زیبا و تازه طبیعت نیز به آن‌ها می‌داد.

یک پروانه به نام پرل، رهبر این راهپیمایی بود. او پروانه‌ای با بال‌های سفید و آبی و رنگارنگ بود که همیشه با انرژی و شادابی، پرواز می‌کرد. پرل از اولین روز بهار، به دنبال نشانه‌های راهپیمایی بود و به همه پروانه‌های دیگر اعلام می‌کرد که زمان رفتن فرا رسیده است.

با همه پروانه‌ها جمع شدند. پروانه‌های کوچک و بزرگ، با بال‌های مختلف و رنگ‌های متنوع، در نزدیکی یکدیگر جمع شدند. آنها با حرکات زیبا و پروازهای خوشبو، به همدیگر خوشحالی و انرژی می‌دادند. پرل با حرف‌های شاد و انرژی‌آمیزش، همه را به پرواز و ماجراجویی دعوت می‌کرد.

همه پروانه‌ها با هم به آسمان پرواز کردند. آنها از زیر نقاط گرم زمین، به سمت مناطق خنک‌تر می‌پریدند. در مسیر، آنها از باغ‌های پر از گلهای رنگارنگ و درختان پرمیوه عبور می‌کردند. هر کدام از پروانه‌ها به دنبال غذا و آب بودند و به آسمان آبی و زیبا نگاه می‌کردند که همیشه زیر پرواز آنها بود.

با پروانه‌ها، حشرات کوچک و بزرگ دیگری نیز در این مسیر مهاجرت می‌کردند. کفشک‌ها با پرواز زیبای خود، زمین را تحت پای پروانه‌ها به زیبایی پوشانده بودند و پرنده‌ها با آواز شاد و سرزنده خود، این مهاجرت را به یک جشن تبدیل می‌کردند.

در پایان راهپیمایی، پروانه‌ها به مقصدشان رسیدند. آنها به آرامی بر روی گلها و درختان نشستند و از پرواز و ماجراجویی‌های خود لذت بردند. زمینی پر از زیبایی و زندگی آرام، آنها را به استراحت دعوت کرد و همه با هم به یادگاری خاطره‌ای زیبا از مهاجرت پر از رنگ و زیبایی، با خنده و شادی در آغوش طبیعت ماندند.

این داستان به کودکان یادآور می‌شود که طبیعت همیشه پر از ماجراجویی و زیبایی است و از زیبایی‌های آن باید بهره‌مند شویم و آن را حفظ کنیم تا همیشه شاد و خوشحال باشیم.

پایان