Donkey

در جنگلی دورافتاده و پر از زیبایی، یک الاغ مهربان به نام لولو زندگی می‌کرد. لولو الاغی خوش‌قلب و مهربان بود که همیشه با لبخندی بر لب، در جنگل می‌دوید و با همه دوستی داشت. او به لطافت و مهربانی‌اش باعث می‌شد که همه حیوانات در جنگل به او احترام بگذارند و با او دوستی کنند.

لولو با دوستانش در جنگل زندگی می‌کرد. یکی از دوستان صمیمی‌اش یک روباه باهوش به نام رودی بود. رودی روباهی با چشم‌های قرمز و دمی پشمالو بود که همیشه با حرکات زیبا و حیله‌هایش می‌توانست هر مشکلی را حل کند. لولو با رودی همیشه به دنبال ماجراجویی می‌رفت و با هم به کشف چیزهای جدید در جنگل می‌پرداختند.

یکی دیگر از دوستان لولو یک خرگوش سریع‌پا به نام بنجی بود. بنجی خرگوشی با گوش‌های بلند و پرانرژی بود که همیشه به سرعت و با پرش‌هایش می‌توانست از مشکلات فرار کند. لولو با بنجی همیشه دوستی داشت و همیشه به او کمک می‌کرد تا از مشکلاتی که با آنها روبرو می‌شد، خارج شود.

در جنگل، همه حیوانات از مهربانی و دوستی لولو لذت می‌بردند. او با مرغان بزرگی که در شاخه‌های درختان خواننده بودند، با خرس‌های بزرگ و دلنشین که در زیر درختان سایه‌دهنده می‌خوابیدند، و حتی با مارمولک‌های کوچولو که در زیر خاک زندگی می‌کردند، دوستی داشت.

یک روز، لولو و دوستانش به یک سفر در جنگل رفتند. آنها به یک درخت بلند و پر از میوه‌های خوشمزه رسیدند. همه با هم به طبیعت و میوه‌های تازه و خوشمزه لذت بردند و لولو با لبخندی بر لب به دوستانش گفت: “من شادم که دوستانی مثل شما دارم که همیشه با هم به دنبال لذت‌های زندگی می‌رویم.”

دوستان لولو همه با چشم‌های پر از شادی به او لبخند زدند و به او گفتند: “ما هم همیشه دوست داریم با تو باشیم، لولو عزیز.”

این داستان به کودکان یادآور می‌شود که با داشتن قلبی پر از مهربانی و خوشرویی، همیشه می‌توانند دوستان بسازند و با هم در مسیر زندگی خوشبختی و شادی را تجربه کنند، همانند الاغ مهربان لولو و دوستان جنگلی او. پابان