در دهکدهای کوچک و دورافتاده، زندگی پشهها به شادی و آرامش پر میشد. هر روز، پشههای کوچک با بالهای شفاف و درخشانشان در اطراف گلها و درختان پرنده میشدند و از شیرینیهای گل و میوههای خوشمزه لذت میبردند.
یکی از این پشهها به نام کیتی بود. کیتی پشهای کوچک و خوشرو بود که همیشه به دنبال ماجراجویی و کشف چیزهای جدید بود. او همیشه با دوستانش در دهکده میپرید و به اوج آسمان سفر میکرد تا زیباییهای دهکده را به خوبی ببیند.
یک روز، کیتی تصمیم گرفت که به یک سفر بزرگ برود. او خیلی زود به دوستانش گفت و همه به او شادباش گفتند و برایش دعا کردند. کیتی با بال زدنهای بلند و سرزنده، از دهکده خود جدا شد و به سمت جهان بیرون پرواز کرد.
در سفرش، کیتی با مرغهای بزرگ و زیبا، که در اطراف درختان و نهرها پرواز میکردند، دوستی کرد. او با خرسهای بزرگ و دلنشین که در زیر درختان سایهدهنده میخوابیدند، هم ملاقات کرد و با آنها دوست شد. همه حیوانات به کیتی خوش آمد میگفتند و او را در سفرش خوشحال میکردند.
در حین سفر، کیتی به یک رودخانه جاری و زیبا رسید. او از روی پرهایش اسکیت میکرد و با لذت از آبهای جاری رودخانه گذشت. در اطراف رودخانه، پرستوها درختانی را به دنبال آفتاب زیر آسمان آبی پرواز میکردند و زندگی آرام و شادی داشتند.
سفر کیتی به سرانجام رسید و او با انرژی و خاطرات زیبایی که از این سفر به خانهاش بازگشت، به دوستانش گفت. او همیشه با لبخند به خاطرات این سفر فکر میکرد و همه دهکده از داستانهای زیبای او استقبال میکردند.
این داستان به کودکان یادآور میشود که با داشتن شجاعت برای کشف دنیای پیرامون، میتوانند تجربیات زیبا و لذتبخشی را تجربه کنند، همانند کیتی پشه کوچک در این داستان.
پابان