در شهری کوچک و زیبا، زندگی به شادی و رنگینی پر از جادو بود. در این شهر، دخترکی به نام لیلا زندگی میکرد که همیشه دوست داشت با مدادهای رنگی به نقاشی جادویی بپردازد. مدادهای رنگی او هر رنگی که بخواهد به دنیای اطرافش میافزودند و هر چیزی را که با آنها رنگ آمیزی میکرد، زندگی به شادی و رنگینی بیشتری دست مییافت.
لیلا صبحی زود، در اتاقش با مدادهای رنگیش نشست و به نقاشیهایی از گلها، پرندگان و حیوانات جادویی پرداخت. او با مداد زردش آفتابی در آسمان نقاشی میکرد و با مداد سبزش درختان و چمنهای سرسبز را ترسیم میکرد. با مداد آبی، رودخانهای جاری و شفاف را به تصویر میکشید و با مداد قرمز، گلهای جادویی رنگین را زیبا مینقاشید.
یک روز، لیلا تصمیم گرفت که با مدادهای رنگی جادویی خود به دنیایی جدید سفر کند. او با مداد نارنجیش، درختی با میوههای جادویی درون یک باغ زردآلوها ایجاد کرد و با مداد بنفشهای، قصری با برجهای بلند و پر از شکوه نقاشی کرد. سپس با مداد طوسی، یک دریاچه آرام با آبی کریستالی و ماهیهای جادویی درونش را تصویر کشید.
لیلا با هر تصویری که میساخت، دنیای جدیدی از رنگ و جادو را به وجود میآورد و هر کسی که این تصاویر را میدید، از شگفتی و خوشحالی پر شدند. او به همه گفت که با مدادهای رنگی جادویی میتوان به هر چیزی که دوست داریم رنگ آمیزی کرد و دنیای رنگین و پر از جادو را زنده کرد.
داستان لیلا به کودکان یادآور میشود که هر رنگی که دوست دارند، میتوانند با مدادهای رنگی خود به دنیایی جادویی تبدیل کنند و با نقاشی، زندگی را زیبا و پر از شادی کنند، همانند لیلا در این داستان.
پابان