SpringBear

در یک روز بهاری آفتابی، در یک مزرعه‌ی کوچک و دلپذیر، زندگی می‌کرد خروسی پرشور به نام “کوکو”. او یک خروس شاداب و پر انرژی بود که همیشه به رنگارنگی و زیبایی صبح‌های بهاری خیره می‌شد.

صبح‌های بهاری، کوکو از خواب بیدار می‌شد و با آواز خود، همه را از خواب بیدار می‌کرد. آوای زیبا و پرشور کوکو، به تمام حیوانات مزرعه انرژی می‌داد. او با صدای بلند خود، همه را به خواب بیدار می‌کرد و آنها را به روزی پر از انرژی و شادی خوش‌آمد می‌گفت.

کوکو به دوستانش، اردک‌ها و مرغ‌های مزرعه، همیشه انرژی می‌داد و آنها را به بازی و ماجراجویی دعوت می‌کرد. هر روز، همه با هم به بازی‌هایی می‌پرداختند که صدای خنده‌ها و شادی‌هایشان به همه‌ی اطرافیانشان می‌رسید.

یک روز، وقتی کوکو در حال انجام صبحانه بود، به او خبر دادند که یک جشنواره بهاری در شهر برگزار خواهد شد. کوکو با لبخندی بزرگ، به دوستانش خبر داد و همه با هم تصمیم گرفتند که به این جشنواره بروند و از شادی و رقص و پرشوری خود به دیگران نشان دهند.

با رسیدن به شهر، همه حیوانات مزرعه با شادی به جشنواره خوش آمد گفتند. کوکو و دوستانش در میان شادی‌های اطرافیانشان، با رقص و آواز خود همه را به شگفت زده کردند. آنها به خوبی به نمایش گذاشتند که چگونه با انرژی و شادابی، می‌توانند هر روز را به یک صبح بهاری و شاداب تبدیل کنند.

با پایان جشنواره، کوکو و دوستانش به خانه بازگشتند، اما همه با خاطرات شیرین و لحظات شادی پر از انرژی از این روز به خانه برگشتند. آنها به همیشه به یاد خواهند داشت که با همدیگر و با انرژی مثبت، می‌توانند هر روز را به یک روز خوش و پر از ماجراجویی تبدیل کنند، همانند کوکو و دوستانش در این داستان.

پابان