Scarf

بود یک شال گردن جادویی در روستایی دوردست، که به نام میلاد معروف بود. این شال گردن نه مثل هر شال گردن دیگری بود، بلکه قدرت جادویی خاصی داشت که روزهای سرد رمستانی را به یک جادوی دلپذیر تبدیل می‌کرد.

میلاد، پسر جوانی با روحیه‌ی پرانرژی بود. او همیشه با شال گردن جادویی‌اش به دنیایی از ماجراجویی‌ها و شگفتی‌ها سفر می‌کرد. وقتی او شال گردن جادویی را به گردنش بست، چیزهای شگفت‌انگیزی می‌افتاد.

یک روز سرد زمستانی، میلاد با شال گردن جادویی‌اش به پارکی برفی رفت. هنگامی که شال گردن جادویی را ببندید، یک جادوی جادویی افتاد و میلاد وارد دنیایی از اسباب‌بازی‌های زیبا و دلپذیر شد. او با دوستانش برفندهای بزرگی ساخت و در برف بازی کرد. هر جا که می‌رفت، او با قدرت جادویی شال گردنش چیزهای جالب و دیدنی‌ای را تجربه می‌کرد.

میلاد با شال گردن جادویی، می‌توانست به دنیایی از رنگها و شگفتی‌ها وارد شود. هر بار که او از شال گردن جادویی استفاده می‌کرد، حس مخصوصی از داشتن یک دوست جادویی وفادار به او دست می‌داد. این شال گردن، نه فقط یک لباس برای گرمای زمستان نبود، بلکه یک نقشه‌ی جادویی بود که میلاد را به دنیای زیبایی‌های ناشناخته هدایت می‌کرد.

وقتی آفتاب به زمین نزدیک می‌شد و نور و گرمای خود را به میلاد و دوستانش می‌رساند، او با شادی به خانه باز می‌گشت و با زندگی با شال گردن جادویی‌اش، خاطرات زیبایی را تا زیر خواب بود.

پابان