nighttale

روزی روزگاری، در یک دهکده‌ی کوچک و زیبا، زندگی می‌کردند دو برادر به نام‌های علی و محمد. علی کودکی شاد و پرانرژی بود که همیشه به دنبال ماجراجویی و خوشحالی بود. اما محمد بزرگتر از علی بود و خیلی دوست داشت داستان بخواند و به دنیای خیالی فرار کند.

هر شب، مادر آنها برایشان داستان‌هایی را روایت می‌کرد. این داستان‌ها همیشه پر از جادو و ماجراجویی بودند و به دنیایی جدید و متفاوت می‌بردند آن دو برادر.

یک شب، مادر آنها به دستش یک کتاب شگفت‌انگیز داشت. کتابی که یک دنیای جادویی درونش داشت و داستان‌هایی که هرگز نشنیده بودند. علی و محمد با شگفتی کتاب را به دست گرفتند و از مادر خود خواستند که یکی از داستان‌های آن را برایشان بخواند.

مادر آنها با لبخندی گذراند: “بیایید، امشب یکی از قصه‌های شبانه‌ای از این کتاب برایتان بخوانم.” او داستانی را انتخاب کرد که “ماجراهای شجاعت و دوستی” نام داشت. این داستان درباره‌ی دو دوست صمیمی بود که با هم به ماجراجویی می‌پرداختند و با همدیگر مشکلات را حل می‌کردند.

مادر آنها با صدایی آرام و دلنشین، داستان را برایشان روایت کرد. او توضیح داد چگونه دو دوست به هم کمک می‌کنند و با شجاعت و ایمان به دوستی، موانع را پشت سر می‌گذارند. علی و محمد با دقت به داستان گوش می‌دادند و هر دو برای شجاعت و دوستی در زندگی خود الگو می‌گرفتند.

پس از اتمام داستان، علی و محمد به مادرشان از او تشکر کردند و به او گفتند که چقدر دوست داشتند داستان‌های شبانه‌ای را. مادرشان لبخند زد و گفت: “داستان‌های شبانه همیشه می‌توانند به دنیای شما دروازه باز کنند و شما را به ماجراهایی که هرگز فراموش نمی‌شوند، ببرند.”

از آن روز، علی و محمد هر شب با شوق منتظر بودند تا مادرشان یک داستان شگفت‌انگیز و جدید را برایشان بخواند. آن دو همیشه با دسته‌هایی که دستشان می‌گرفتند، در دنیای خیالی پر از ماجراجویی و دوستی فرو می‌رفتند و هرگز از شنیدن داستان‌های شبانه‌ای خسته نمی‌شدند.

پایان