اسکیت بازی در پارک
یک روز آفتابی و گرم، در شهرک کوچکی به نام شادیپرست، دوستان کوچکی به نامهای ماهین، سارا، علی و نیلوفر، به پارک محله رفتند. آنها همیشه دوست داشتند در پارک بازی کنند و امروز هم با هم به خوشگذرانی میپرداختند. ماهین، پسرک شجاع و پرانرژی، با اسکیت برای اولین بار اومده بود. او بر روی اسکیتش سوار شده بود و به دوستانش نشان میداد چطور باید در پارک اسکیت کنند. سارا، دخترک باهوش و خلاق، با لبخندی به ماهین گفت: “من هم میخواهم اسکیت بریم!” ...