تاب بازی در باغ

روزی روزگاری، در روستای کوچکی به نام شادابی، یک باغ بزرگ و زیبا وجود داشت که پر از گل‌های رنگارنگ و درختان میوه بود. این باغ مکانی بود که بچه‌ها با هم می‌توانستند بازی کنند و از لحظات خوشی در آنجا لذت ببرند. یک روز آفتابی، چهار دوست به نام‌های محمد، زهرا، علی و نازنین، تصمیم گرفتند که به باغ بروند و با هم تاب بازی کنند. آنها با لبخندی بر لب، به سوی باغ حرکت کردند. ...