از دریا - دختری که راز دریا را کشف می‌کند

در شهری کوچک واقع در ساحل، زندگی‌ای پر از راز و رمز و بیان‌ها می‌گذراند. در این شهر، دختر کوچکی به نام آنا زندگی می‌کرد، دختری با چشمان پر از کنجکاوی و دلیلی که همیشه در جستجوی ماجراجویی‌های جدید بود. آنا هر روز به ساحل می‌رفت و با دقت بر روی موج‌ها و دریاچه‌های کوچکی که اطراف شهر بود، نظارت می‌کرد. او از آبی که تازه از اقیانوس می‌آمد، خیلی خوشش می‌آمد. او همیشه می‌خواست بداند که چطور می‌تواند بیشتر دریا را درک کند. ...

شیرین‌زبان - دختری که با حیوانات صحبت می‌کند

روزگاری در روستای کوچک و دل‌پذیری به نام روزگرد، دخترکی بنام آنیا زندگی می‌کرد. آنیا دختری کنجکاو و مهربان بود که همیشه به حیوانات روستا کمک می‌کرد و با آنها صحبت می‌کرد. یک روز، آنیا به درخت بزرگی نزدیک رودخانه رفت. او زیر درخت نشست و به صدای آب رودخانه گوش داد. در همین حال، یک خرگوش به نام هاپی به او پیوست و گفت: “سلام آنیا، چه خبر؟” ...