درختان غول‌پیکر - داستانی از درختان بزرگ و ارزش آنها.

در جایی دور از شهر، دهکده‌ای کوچک وجود داشت که پر از درختان غول‌پیکر بود. این درختان بلند و پر از سبزی و زیبایی، هر روزه زندگی کودکان دهکده را شاداب و پرانرژی می‌کردند. در این دهکده، یک پسربچه به نام علی زندگی می‌کرد. علی عاشق طبیعت و درختان بزرگ بود. او هر روز صبح زود به باغچه‌ی بزرگی می‌رفت که در آن درختان غول‌پیکر برجسته بودند. اولین کاری که علی انجام می‌داد، آب دادن به درختان بود. او با لیوان آب در دست، به هر درخت نزدیک می‌شد و آبی را به دقت بر روی ریشه‌هایشان می‌ریخت. ...

راز درخت - درختی که رازهای زیادی دارد

روزی روزگاری، در یک جنگل بزرگ و زیبا، درختی قدیمی و بلند به نام درخت راز زندگی می‌کرد. این درخت، به دلیل عمر طولانی‌اش، رازهای زیادی را در دل خود پنهان کرده بود. حیوانات جنگل همیشه کنجکاو بودند که بدانند درخت راز چه رازهایی در دل دارد، اما درخت راز به هیچ‌کس چیزی نمی‌گفت. یک روز، سنجاب کوچکی به نام سینا تصمیم گرفت تا رازهای درخت را کشف کند. او با دوستانش، خرگوش بازیگوش به نام بابی و جوجه تیغی کوچک به نام تپلی، به نزد درخت راز رفتند. سینا با ادب گفت: “سلام درخت راز! ما خیلی دوست داریم که رازهای تو را بدانیم. آیا می‌توانی یکی از رازهایت را برای ما بگویی؟” ...