رقص رنگین کمانی
بود یک زمانی در یک دهکده کوچک، که هر روز آسمان با رنگین کمانی از نور خورشید و باران پر شده بود. در این دهکده، زندگی زیبا و پر از رنگ و بوی شادی بود. در خانهی پرنسس لیلی، همیشه روزها با رقص رنگین کمانی آغاز میشد. لیلی، یک دختر کوچک با چشمان بزرگ و رنگی همچون آسمان آبی بود. او همیشه با لبخندی روشن و شاد به دنیا نگاه میکرد و هر روز با تمام انرژی خود منتظر رقص رنگین کمانی در آسمان بود. ...