آتشفشان و زندگی - داستانی از آتشفشان و اثرات آن بر زندگی

در یک روز آفتابی و گرم، بچه‌های روستا به همراه معلمشان، برای یک سفر جذاب به یک منطقه آتشفشانی می‌روند. آنها از این زیبایی‌های طبیعی تعجب می‌کنند و داستان جالبی از زندگی آتشفشان‌ها و اثرات آنها را می‌شنوند. بچه‌ها به نام‌های آنا و محمد همراه با دوستانشان، به رهبری معلم عزیزشان، خانم لیلا، به سفر خود آغاز می‌کنند. آنها از دهکده‌ای سبز و زیبا شروع به پیمایش کردند و به سمت کوهی بلند و آتشفشانی حرکت کردند که به اسم “کوه آتشفشانی آرین” شناخته می‌شد. ...

باغ و حیات وحش - داستانی از باغ و حیات وحش در آنجا

در یک باغ وحش دور از شهر، جایی که درختان بلند و پوشیده از برگ‌های سبز و گلهای رنگارنگ پراکنده شده بودند، یک خرس قهوه‌ای بزرگ به نام براونی زندگی می‌کرد. براونی خرس، از همه حیوانات باغ وحش محبوب‌تر بود، زیرا با همه دوستانش خوش رفتاری می‌کرد و همیشه با لبخند بر لب به دور و بر می‌پرید. یک روز، یک گروه کودک از شهر به باغ وحش آمدند. آنها به همراه مربی‌شان با شگفتی به اطراف نگاه می‌کردند و از حیوانات مختلف سوال می‌پرسیدند. وقتی به براونی خرس رسیدند، او با لبخندی گرم و خوش برایشان خوش آمد گفت. ...

زندگی در قطب شمال - داستانی از زندگی در قطب شمال.

روزی در قطب شمال، جایی که یخ و برف همیشه پوشیده‌ی زمین بود، یک خانواده‌ی پرندگان کوچک زندگی می‌کردند. این خانواده از پدرمادر پرندگان و دو فرزندشان به نام‌های لیو و لینا تشکیل شده بود. لیو و لینا خواهر و برادری باهم بودند و همیشه با هم دوست داشتند بازی کنند. یک روز، وقتی که آفتاب کوچک و پرنده‌ها را گرم می‌کرد، لیو و لینا تصمیم گرفتند که به کاوش در قطب شمال بروند و مکان‌های جدیدی کشف کنند. آنها با کاور کردن خود به لباس‌های گرم و با بردن اسباب‌بازی‌هایشان، برای سفر آماده شدند. ...