شکارچی اشباح - کودکانی که به شکار اشباح می‌روند

در روستای کوچک و دورافتاده‌ای، زندگی آرام و صمیمی داشتیم. کودکانی جوان و پرانرژی در این روستا زندگی می‌کردند که همیشه علاقه‌ی زیادی به ماجراجویی‌ها و کشف اسرار داشتند. یکی از این کودکان، پسری به نام لئو بود که دوست داشت به جستجوی اشباح و رازهای پنهان بپردازد. لئو هر شب، پس از غروب آفتاب و در آغاز شب‌های تاریک، با دوستانش به جنگل می‌رفت. آنها به دنبال اشباح و روحانی‌ها بودند که افسانه‌های مردمی درباره‌ی آنها وجود داشت. این بچه‌ها با هم به دنبال مخلوقات ماوراء‌الطبیعه می‌گشتند و هر شب برای خودشان ماجراجویی‌های جدید و هیجان‌انگیزی پیدا می‌کردند. ...

شکارچی گنج - کودکانی که به دنبال گنج می‌گردند

در شهر کوچکی به نام روزگار، سه کودک شجاع به نام‌های علی، سارا و میلاد زندگی می‌کردند. آنها همیشه به دنبال ماجراجویی و هیجان‌انگیزی می‌گشتند و همیشه به دنبال پیدا کردن گنج‌های پنهان می‌بودند. یک روز، در حین بازی در باغچه‌ای بزرگ، علی یک نقشه قدیمی را در زیر تنه درختی پیدا کرد. نقشه‌ای با علامت‌های عجیب و غریب که به نظر می‌رسید یک مسیر را نشان می‌داد که به گنجی پنهان در دل جنگل نزدیک شهر می‌رسد. ...