فوتبال در حیاط مدرسه

بود یک زمانی در روستایی دوردست، که دخترکی به نام ملیسا بود. او دختر خردسالی بود که همیشه از بازی فوتبال در حیاط مدرسه‌اش لذت می‌برد. حیاط مدرسه او یک جایزه بزرگ بود که هر روز پس از درس خواندن و تمام کردن وظایف مدرسه، بازی‌های شاد و پرانرژی در آنجا آغاز می‌شد. یک روز خاص، همه دانش‌آموزان به حیاط مدرسه آمدند. آفتاب در آسمان درخشید و هوا بهاری و دلپذیری داشت. ملیسا و دوستانش تصمیم گرفتند که یک بازی فوتبال بزرگ برگزار کنند. آن‌ها تیم‌هایی را تشکیل دادند و به آرامی به حیاط مدرسه رفتند. ...