پری کوچولو - ماجراهای یک پری کوچک

در یک جنگل سرسبز و شاداب، پری کوچولویی به نام لونا زندگی می‌کرد. لونا پری‌ای بود با بال‌های درخشان و چشمانی مثل ستاره‌های شب. او همیشه لبخند بر لب داشت و دوست داشت به دیگران کمک کند و شادی ببخشد. یک روز صبح، لونا در حالی که روی یک گل بزرگ نشسته بود، صدایی از دور شنید. صدای گریه‌ی یک خرگوش کوچولو به گوشش رسید. لونا به سرعت به سمت صدا پرواز کرد و خرگوش کوچولو را پیدا کرد که در میان بوته‌های تیغ‌دار گیر افتاده بود. لونا با مهربانی به خرگوش گفت: “نگران نباش، من اینجا هستم تا بهت کمک کنم!” ...