دوستی با پری دریایی - کودکی که با یک پری دریایی دوست میشود
روزی روزگاری در یک دهکده کوچک کنار دریا، پسر کوچکی به نام آرمان زندگی میکرد. آرمان عاشق دریا بود و هر روز ساعتها در کنار ساحل بازی میکرد و به صدای امواج گوش میداد. او همیشه آرزو داشت که یک پری دریایی واقعی را ببیند. یک روز، وقتی که آرمان در حال ساختن قلعهی شنی بود، صدای نرمی از دریا شنید که او را صدا میکرد. آرمان سرش را بلند کرد و به دریا نگاه کرد. در آنجا، نزدیک به ساحل، یک پری دریایی زیبا با موهای طلایی و چشمان آبی به او لبخند میزد. آرمان با شگفتی گفت: “وای! تو یک پری دریایی هستی؟” ...