گردنبند جادویی - گردنبندی که آرزوها را برآورده میکند
در یک دهکدهی کوچک و خوشآبوهوا، دختر کوچکی به نام سارا با خانوادهاش زندگی میکرد. سارا دختری مهربان و خوشقلب بود که همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند. او یک روز در حال بازی در جنگل نزدیک دهکده بود که چیزی براق زیر یک بوته دید. سارا با کنجکاوی نزدیک شد و دید که یک گردنبند زیبا و درخشان در آنجا افتاده است. سارا گردنبند را برداشت و با دقت به آن نگاه کرد. گردنبند از یک زنجیر طلایی و یک سنگ درخشان سبز ساخته شده بود که نور خورشید را به زیبایی منعکس میکرد. وقتی سارا گردنبند را به گردنش انداخت، ناگهان نوری از آن برخاست و صدایی مهربان گفت: “سلام سارا! من گردنبند جادویی هستم و میتوانم آرزوهای تو را برآورده کنم.” ...