آرزوهای پرنده - پرنده‌ای که آرزوهای مردم را می‌شنود.

در دهکده‌ای زیبا و دورافتاده، زندگی مردمان به سادگی و آرامش پیش می‌رفت. اما یک رازی در این دهکده وجود داشت، رازی که همه به آن اعتقاد داشتند؛ پرنده‌ای جادویی به نام “آرزوها” که می‌گفتند او می‌تواند آرزوهایی که در دل هر کسی نهفته است را بشنود. آرزوها یک پرنده کوچک و رنگارنگ بود با پرهای درخشان. او همیشه در آسمان پرواز می‌کرد و از بلندی‌های بلند جادویی خود را به دهکده می‌رساند تا آرزوهای مردمان را به واقعیت تبدیل کند. ...

کوه آرزوها - کوهی که آرزوها را برآورده می‌کند.

در دورانی دور، در دهکده‌ای زیبا و دور افتاده، زندگی می‌کرد پسرکی به نام میلاد. او کودکی پرانرژی و خیلی خوشحال بود. همیشه به دنبال ماجراجویی و کشف چیزهای جدید می‌گشت. یک روز، در حالی که در باغچه‌ی خانوادگیش بازی می‌کرد، به طرف یک کوه کوچک پرید. این کوه نام‌شان “کوه آرزوها” بود. میلاد از این نام خیلی خوشش می‌آمد، چون می‌شنیده بود که این کوه می‌تواند آرزوهایی را برآورده کند. او تصمیم گرفت که برود و خودش را از این خاصیت جادویی کوه مطمئن کند. ...

نقاشی آرزوها - نقاشی‌هایی که آرزوها را برآورده می‌کنند

روزی روزگاری، در یک روستای کوچک و دورافتاده، زندگی می‌کردند دو دوست خردسال به نام‌های لیلا و میلاد. لیلا دختری خلاق و پرانرژی بود که همیشه به دنبال آفرینش و خلق چیزهای جدید می‌گشت. میلاد هم دوستی باهوش و دوست‌داشتنی بود که همیشه با لبخندی روشن و در حال تفکر بود. یک روز، لیلا به یک اتفاق جالب برخورد کرد. او در خانه‌ی پیرزنی قدیمی و خوش‌صورت به نام نانا آمد. نانا یک هنرمند بود و در کمترین وقت ممکن نقاشی‌هایی زیبا و جادویی می‌ساخت. نقاشی‌های نانا قدرتی خاص داشتند؛ آنها می‌توانستند آرزوها را برآورده کنند! ...