تولد دوباره - داستان یک حیوان که دوباره متولد می‌شود

روزی روزگاری، در جنگلی سبز و زیبا، حیوانات بسیاری زندگی می‌کردند. در میان آنها، یک پروانه کوچک و زیبا به نام نازنین بود. نازنین پروانه‌ای با بال‌های رنگارنگ و درخشان بود و همه حیوانات او را دوست داشتند. او هر روز با شادی در جنگل پرواز می‌کرد و از گل‌های زیبا نوش جان می‌کرد. یک روز، نازنین احساس کرد که خیلی خسته است و بال‌هایش دیگر نمی‌توانند مانند قبل پرواز کنند. او به یک گل بزرگ و نرم نشست و به دوستانش گفت: “من خیلی خسته‌ام. احساس می‌کنم باید استراحت کنم.” ...