راز قلعه تاریک - داستان رازهای یک قلعه تاریک
در دهکدهای کوچک واقع در دل کوهستانها، قلعهای تاریک و مرموز وجود داشت. این قلعه با دیوارهای سنگی بلند و پنجرههایی که همیشه بسته بودند، همیشه برای کودکان دهکده به عنوان یک معما و راز باقی میماند. یک روز، یک پسرک به نام آرمان، که دلش برای کشف رازهای قلعه تاریک تنگ شده بود، تصمیم گرفت که به این سرزمین مرموز پی ببرد. آرمان از دوستانش، که شامل ملیکا، آرتین، و لیلا بودند، کمک خواست و همه به همراه شروع کردند به بررسی اطراف قلعه. ...