سفر به ماه - کودکی که به ماه سفر می‌کند.

در یک روز آرام و زیبا، دخترکی با نام لیلا در باغچه‌ی خانه‌ش بازی می‌کرد. لیلا عاشق نجوم و فضا بود و هر شب به ستارگان و ماه در آسمان نگاه می‌کرد. او همیشه روزی را می‌خواست که به ماه برود و از نزدیک ببیند چهارشنبه‌های بزرگ و برجسته‌اش. یک روز، پس از شنیدن داستان‌هایی از ماه از پدر و مادرش، لیلا تصمیم گرفت که به ماه سفر کند. او با یک قایق جادویی که به او داده شده بود، آماده شد. قایق جادویی از چوب درخت بلوط بود و پر از تابش‌های نورانی و رنگین‌کمانی بود که در تاریکی شب ظاهر می‌شد. ...

کودک و ماه - دوستی کودکی با ماه.

در شهری کوچک و پر از رنگ و نور، یک پسربچه با نام میلاد زندگی می‌کرد. میلاد پسری پرانرژی و خلاق بود که هر شب، پس از شام، به بالکن خانه‌شان می‌رفت و به آسمان نگاه می‌کرد. او عاشق آسمان و ستاره‌ها بود، اما بیشتر از همه، از ماه خوشش می‌آمد. میلاد هر شب با لبخندی به ماه سلام می‌کرد: “سلام ماه عزیز. چطوری امشب؟” ماه همیشه با درخششی خاص به او جواب می‌داد: “سلام میلاد. من همیشه خوبم و شما؟” ...