پری‌های مهربان - پری‌هایی که به کودکان کمک می‌کنند.

به روستایی دور در دور، جایی که هنوز حکایت‌ها و داستان‌های بسیاری برای گفتن وجود دارد، یک روز زمستانی سرد، درختان برف‌پوشیده و آسمان آبی بی‌انتها، داستان پری‌های مهربان آغاز شد. در آن روستا، دختر کوچکی به نام سارا زندگی می‌کرد. سارا دوست داشت باغچه‌ای از گل‌های رنگارنگ داشته باشد و همیشه با پرنده‌ها و حیوانات کوچک درباغچه‌اش بازی می‌کرد. اما یک روز زمستانی، زمین پوشیده از برف شدیدی بر سر آن‌ها آمد و همه چیز را سفید کرد. ...

غول کوچک - غولی که برخلاف اندازه‌اش مهربان است.

در دهکده‌ای کوچک و زیبا، زندگی می‌کرد یک غول به نام تومی. او یک غول بود، اما نه آن‌چنان بزرگ. او قدش نه بلند بود و نه چاق. به اندازه‌ی دیگر غول‌ها بود، اما در دلش دوست داشت دوستان جدید پیدا کند. تومی در کنار رودخانه‌ای که از دهکده می‌گذشت، یک خانه‌ی کوچک داشت. خانه‌اش از چوب بلوط بود و با گل‌های رنگارنگی که اطرافش بودند، زیبا می‌درخشید. تومی عاشق طبیعت بود و همیشه صبح‌ها با پرندگان و موجودات کوچک دیگری از طبیعت، صحبت می‌کرد. ...