آرزوهای پرنده - پرنده‌ای که آرزوهای مردم را می‌شنود.

در دهکده‌ای زیبا و دورافتاده، زندگی مردمان به سادگی و آرامش پیش می‌رفت. اما یک رازی در این دهکده وجود داشت، رازی که همه به آن اعتقاد داشتند؛ پرنده‌ای جادویی به نام “آرزوها” که می‌گفتند او می‌تواند آرزوهایی که در دل هر کسی نهفته است را بشنود. آرزوها یک پرنده کوچک و رنگارنگ بود با پرهای درخشان. او همیشه در آسمان پرواز می‌کرد و از بلندی‌های بلند جادویی خود را به دهکده می‌رساند تا آرزوهای مردمان را به واقعیت تبدیل کند. ...

پرنده آهنی - پرنده‌ای ساخته شده از آهن.

روزی روزگاری در شهرکی کوچک، یک پرنده‌ی خیالی به نام “پرنده آهنی” وجود داشت. او نه پرنده‌ی معمولی بود و نه پرنده‌ی جادویی. او از آهن ساخته شده بود، با بالهایی از تیرآهن و پرهایی از ورق آهنی. اما عجیب‌ترین ویژگی او این بود که هرگز از دوشی پایین نمی‌آمد و همیشه در آسمان پر می‌پرید. پرنده آهنی در ابتدا تنها بود. او در خانه‌ی کوچکش، که یک کارگاه آهنگری بود، ساخته شده بود. آهنگر پیری به نام آقای روحانی او را طراحی کرده بود تا به دنیا نشان دهد که حتی یک پرنده آهنی هم می‌تواند آرزوهایش را دنبال کند. ...

پرنده خوشبختی - پرنده‌ای که خوشبختی می‌آورد

روزی روزگاری، در یک جنگل دوردست، یک پرنده خاص به نام “پرنده خوشبختی” زندگی می‌کرد. این پرنده، با بالهای زرد رنگ و پرهایی که مثل کریستال درخشان بود، همیشه خندان و شاد بود. او توانایی خاصی داشت که می‌توانست خوشبختی را به دیگران برساند. پرنده خوشبختی همیشه با پرش و پرودگی از یک درخت به درخت دیگر پرید. هر جا که می‌رفت، اطرافش را به نشاط می‌آورد. او به دنبال دوستان جدید می‌گشت و با کودکان جنگل بازی می‌کرد. پرنده خوشبختی با آوازی شاد و زیبا، همه را به خنده می‌انداخت و قلب‌هایشان را با خوشبختی پر می‌کرد. ...